۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۶, چهارشنبه

ارتباطات

سالهاست بحث ارتباطات و گسترش اين حوزه از جمله مباحثي است كه كه درميان كشورهاي تقريبا پيشرفته پذيرفته شده است و اين موضوعي است كه ظاهرا در كشورهاي خواهان توسعه نيز آن را پذيرفته اند اما تفاوت ميان اين كشورها ميزان محدوديتي است كه براي اين حوزه فعاليت قائلند
در هر كشور و هر منطقه محدوديت وجود دارد اما شاخص هاي محدوديت و ميزان ثبات آنها در كشورهاي مختلف متفاوت است

۱۳۸۵ اسفند ۲۰, یکشنبه

اگر من هم



فكر كنم اگر من هم بجاي خبرنگاري پي يك كارنون و آب دار رفته بودم حداقل اكنون مديرعامل يك شركت بزرگ بودم يا حداقل مشاور جوان يك مقام
البته يه مشكل داشت
من با اين وزن زياد اگه قرار بود به كسي آويزون بشم ممكن بود طرف نتونه تحمل كنه و هر دوتا زمين بيافتيم
آخه شرط كار اينه كه به يه كسي آويزون بشي

۱۳۸۵ بهمن ۸, یکشنبه

نفرين

نفرين به دل كه سرنوشت
بخت مرا با غم نوشت
نفرين به اين دوره زمون
به دشماني بي نشون
نفرين به دل هاي فقير
نفرين به مرداي حقير

۱۳۸۵ دی ۲۴, یکشنبه

دخترم

امروز از دخترم مینا دو سه ساعت فیلم گرفتم
کم کم صحبت کردن را یاد می گیرد . تصور ان هم شیرین است که ساعت ها به صحبت هایی گوش بدهی که متوجه نمی شوی اما دخترت با حرارت و جدیت خاص کودکانه اش برای تو تعریف می کند و باید به آنها به دقت توجه کنی
مواظب باشید بچه ها خیلی زود متوجه بی توجهی شما می شوند
حتي به راحتي كتاب خواندن شما را تقليد مي كنند

۱۳۸۵ دی ۲۳, شنبه

پول

امروز فکر می کردم اگر صد میلیارد تومان پول داشتم چه کاری می کردم
شاید یک خانه ویلایی می خریدم
شاید برای چند نفر مثل خودم آپارتمان می خریدم
.....
شاید با چهل میلیارد آن کار های مهم می کردم و با باقی ده میلیارد نان بربری می خریدم و میان طرفداران رضا زاده تقسیم می کردم

۱۳۸۵ دی ۲۰, چهارشنبه

کرج

امروز رفتیم کرج دنبال خانه
واقعا شهری شده ولایت ما هم بزرگتر ولی به نظر می رسد که شرایط آن در اینده نگران کننده باشد.
یک چهل تکه که نظم و نظام شهری در آن مثل روستای تازه شهر شده است ضمن آنکه راه های ارتباطی آن با تهران یک غده در حال بزرگ شدن است
راستی قیمت آپاراتمان در آنجا هم بالا بود متری 500 هزار تومان ناقابل

خانه

خانه خریدن ما مثل دختر بازی یکی از دوستان دوران لیسانس ام است
طلفک سراغ هر کس می رفت یا همکلاسی از کار در می آمد یا ...بگذریم
یک هفته است دنبال خانه ای هستیم که با حساب کتاب جیب ما جور دربیاید اما یا خانه پیدا نمی شود یا فروشنده قبل از معامله پشیمان می شود یا ... خلاصه قیر و قیف جفت و جور نمی شود
قیمت ها هم که چند تومان بیشتر از پول خون پدر فروشندگان است و معلوم نیست تا کی می خواهد بالاتر بروند
راستی احمدی نژاد می داند چه بلایی به سر بازار مسکن آمده است

دفتر شعر

بعد از مدت ها وقت کردم دفتر شعرم را کمی مرتب کنم
البته قبلا دوبیتی را به جواد رضایی دادم که برای چاپ آماده کند اما به نظر میرسد بازهم جواد این کار را تا عروسی دخترش به تاخیر بیاندازد
البته هفته قبل مراسم عقد آقا جواد بود

یک سوال ساده

یک سوال ساده که مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده این است که آیا خواندن مطالب مربوط به احوالات شخصی دیگران می تواند فایده ای داشته باشد ( این را به حساب اصفهانی بودن من نگذارید)
شاید بتوان در میان کلمات و سخنان نه چندان جدی دیگران به ابعاد مختلف شخصیت آنها پی برد و انگاه به این نتیجه رسید که یک خبرنگار اقتصادی مشکلات اقتصادی هم دارد و البته شعر هم می گوید
به قول معروف :بعضی ها چه روح لطیفی دارند.....