۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

پيران ديار من


اين مرده دلان گرم بازار
اين ميش رخان گرگ پندار
مردان به ريش و شال و دستار
اين زن صفتان مردم آزار
--------- پيران ز عقل و دين سبک بار
پيران ديار شهر گلدشت
دايم پي آنچه بود و بگذشت
پرسان ز پي يک و دو و هشت
ديوانه به کوه تپه و دشت
--------- دائم پي اشتباه و تکرار

تصوير کمال گرگ خويي
پستي و زبوني و دو روئي
هر لحظه تمايلي به سويي
از جود نبرده هيچ بويي
--------- ليکن همه مدعي اسرار

گوشي به کلام مير محراب
چشمي پي دختران شاداب
دستي پي کودکان نو آب
با اين همه مشغولي و اسباب
--------- هردم پي قيل و قال و پيکار

ديوانه ترين ترانه سازند
دائم پي اينکه از چه نازند
گويي زخداي بي نيازند
ليکن به سخن پي نمازند
--------- آنسان که گمان بري به ابرار

هر شب که رسد به روز آهم
در خانه خويش بي پناهم
يک بود همين گناهم
ديدم به ديار زادگاهم
---------- يک حکم و هزار قول و گفتار

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

تنبلي

امروز يك دوست خيلي تحويلم گرفت
حدود ده دقيقه از نوشتنم تعريف كرد
يه كم جو گير شدم
اما بعد يه كم فكر كردم
نتيجه اين بود كه
ميان جماعت خبرنگاران دو عادت بد هست
اول كار بيش از حد
دوم تنبلي بيش از حد
بله
ما عادت داريم يا روزي 15 ساعت كار كنيم
يا اصلا كار نكنيم
يعني از يه طرف بوم مي افتيم
ظاهرا مدتيه من از يه طرفي افتادم
كه مي گن تنبلي
بايد يه جوري برگردم بالا
دعا كنيد