۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

روزگار

روزگار اين روزگار لعنتي
اين گداي بي وجود پاپتي
پير زشت مانده در راه جنون
بي ثمر تنها ميان جوي خون
اين سراب خسته بي ابتدا
كهنه كابوس بدون انتها
آنچنان پير و زمين گيرم کند
کاز تمام زندگي سيرم کند

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

غروب جمعه

موذنا اذان بگو هوا پر از غروب شد
بيا كه در ديار ما خدا به رنگ چوب شد
بهانه شد دليل ما براي ديدن خدا
نشان آرزوي ما ستاره جنوب شد
كسي براي ما نگفت چرا سكوت كرده اي
چرا فقط كلام ما مقلب القلوب شد
هزار دفتر غزل براي انتظار تو
ولي فقط قنوت ما والغفر ذنوب شد
تمام شعرهاي ما كلام انتظار بود
نداشت رنگي از عمل نيامدي چه خوب شد

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

طرح جلد مجموعه شعر من


يلداي درد
شايد به زودي توسط نشر افراز منتشر بشه
به شرط اينكه مجوزش صادر بشه
اگه چيزي حذف (سانسور) نشه
صد و شصت صفحه است