۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

غروب جمعه

موذنا اذان بگو هوا پر از غروب شد
بيا كه در ديار ما خدا به رنگ چوب شد
بهانه شد دليل ما براي ديدن خدا
نشان آرزوي ما ستاره جنوب شد
كسي براي ما نگفت چرا سكوت كرده اي
چرا فقط كلام ما مقلب القلوب شد
هزار دفتر غزل براي انتظار تو
ولي فقط قنوت ما والغفر ذنوب شد
تمام شعرهاي ما كلام انتظار بود
نداشت رنگي از عمل نيامدي چه خوب شد

۲ نظر:

دريا گفت...

وقتي مي گيم خدا كند كه بيايي شايد او مي گويد خدا كند كه بخواهي...

ناشناس گفت...

بيا كه در ديار ما خدا به رنگ چوب شد/ نيامدي چه خوب شد
بالاخره بياد يا نياد؟!