۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

اعتراف

۱ نظر:

ali گفت...

سلام محمد جان بسیار زیبا بود . هنوز کودک درونت بر روی کاغذ زندگیت نقاشی می کند و ذوق روح لطیفت ان نقاشی ها را چه زیبا به شعر ترجمه می کند. خوش بحات ما مدتی است کودک درونمان را در کوچه خیابانهای دود گرفته تهران گم کرده ایم از آن می ترسم بار دیگر که می بینمش سر چهار راهی پشت چراغ قرمز زندگی مشغول فروختن گل های پلاسدیده به ته مایه پول خرد جیب مردمان بی حوصله و عبوس روزگار بد ما باشد.
قربانت صادقی- علی